Thursday, January 9, 2014

گیسوی تو

در فرهنگ افغان ها موی (گیسو) نمود زن است ، زن بی موی ارج و قربی ندارد، و گویند که زن بی موی همچون باغ بی درخت است . این موی است که دختر زیبا روی را زیبا می کند ، و عاشقان دلسوخته همیشه دم از گیسوی یار زده اند و از جعد مشکین گفته اند .

 

موی دراز و بافته شده که از انحنای کمر اویزان است ، دل هر رهگذر را می برد و اولین نمایش از اندام زن است و انگاه که یکی دو دسته ی  ان، بخشی از رخسار را هم بپوشاند و نیز چند تاری هم انقدر کوتاه باشند و مجعد که درون چشمان راه پیدا کنند دیگر کار تمام است .

 

نگاری مست و لایعقل  چو ماهی

 

درآمد از در مسجد پگاهی

 

سيه زلف و سیه چشم و سیه دل

 

سيه گر بود و پوشیده سیاهی

 

ز هر مويی كه اندر زلف او بود

 

فرومی‌ریخت كفری و گناهی

 

درآمد پیش پیر ما به زانو

 

بدو گفت:  ای اسیر آب و ماهی

 

فسردی همچو یخ از زهد كردن

 

بسوز آخر چو آتش گاه گاهی

 

چو پیر ما بدید او را برآورد

 

ز جان آتشین چون آتش گاهی

 

 تاریكی زلف او فرو رفت

 

به دست آورد از آب خضر، چاهی

 

عطار نیشابوری

 

در مثل ها و روایات کهن به موی قسم ها خورده اند . در میان افغان ها یک مثل  است که می گوید " سرم پیشت لوچ".

 

دو نفر با هم سخت دعوا کردند و کار زدو خورد بالا گرفت زنها امدند و سر لوچ کردند و قاعله را خاتمه دادند .منظور از سر لوچ کردن یعنی این که زنان دو طرف را به موهایشان قسم دادند .

 

در میان افغان ها تراشیدن سر زن نماد تنبیه اوست به جرم بد کارگی و یا خیانت  ، یعنی شوهر هر گاه از جانب زن خیانت می دید سر او را می تراشید و زن را به منزل پدرش می فرستاد.

 

در رمان " ناشاد" نوشته ی محمد حسین محمدی (داستان نویس افغان) نویسنده به زیبایی وقتی از تنهایی دختر داستان (ناشاد) صحبت می کند و شرح کاملی از یک روز فعالیت او در خانه و در زیر زمین که محبس و منزلگاه اوست از موی ناشاد هم نوشته است .  

 

"موی هایت را با دستهایت می گیری و می اندازی شان روی شانه هایت. موی هایت دراز شده اند.... دلت نمی شود ببافی شان،فرق باز می کنی . بعد موی های جمع شده بین دندانه های شانه ی چوبی ات را با دست می گیری و به دور سر انگشتانت به هم می پیچانی و از ان حلقه ی کوچک می سازی. سپس موهای حلقه شده بر دور سرانگشتانت را خطا می دهی و به وسط ان با دو انگشت می فشاری ...حالی موها به شکل شاپرکی می شود که دو بال خود را باز کرده است ..... فکر می کنی اگر موهایت سفید شوند این شاپرک های جور شده از موی هم سپید خواهند شد .. بعد شاپرک را برده بین درزهای خشت دیوارهای زیر زمین قرار می دهی ."

 

در دیگر فرهنگ ها نیز بریدن و افشاندن و پریشان کردن گیسو نشان عزا داری ست ، هنگام عزاداری زنان به گیسوهایشان چنگ می اندازند یا قسمتی از حلقه های ان را می برند و اویزان می کنند.

 

" زری گفت بار اول که درخت گيسو را ديدم، از دور خيال کردم درخت مراد است و لته‌های زرد و قهوه‌ای و سياه به آن آويزان کرده اند. نزديک که رفتم ، ديدم نه، گيس‌های بافته شده به درخت آويزان کرده‌اند، گيس‌های زنان جوانی که شوهرهايشان جوانمرگ شده بود، يا پسرهايشان، يا برادرهايشان "

 

سیمین دانشور در رمان " سووشون"

 

در قدیم زنان افغان موی هایشان را شانه می کشیدند و هر اندازه که زنی شانه های بیشتری می شکست نشان از موی و روی بهتری داشت ، مادران و مادرکلان ها همیشه خدا موی هایشان بافته بود زیرا هم کثیف نمی شد هم می شد انها را بهتر جمع و جور کرد تا دراز و درازتر شوند .

 

شب از رويت سخنهاي بهار اندوده مي‌گفتم       ز گيسو هر كه مي‌پرسيد، مشك سوده مي‌گفتم

 

بیدل

 

سید انور خواننده و دنبوره نواز افغان در این اهنگ هزارگی از موی سیاه یار می گوید

 

مویای سیای خوره تو چپ و کیل  شانه مونی ............ موهای سیاهت را چپه وکج شانه می زنی

 

شا موغول گیسوی تو دیل مره پروانه مونی ........     با این موهای مقبولت دلم را همچون پروانه می کنی

سید انور "مویای سیا" دانلود اهنگ ؛ حجم فایل: 650 kbs

No comments:

Post a Comment

linkwithin

Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...