Friday, October 12, 2012

دختر کته

میان ما افغان ها اصطلاحی ست به نام " دختر کته" . دختر کته ترکیبی است از دوکلمه دختر و کته است. کته به معنای بزرگ. یعنی دختری که بزرگ شده است. اگر چه در فرهنگ افغان ها در کل دخترها دارای محدودیت های زیادی هستند اما مرحله دختر کتگی کوهی از محدودیت های جدید را جلوی پای دختر می گذارد.
مادر ها چارچوب حواسشان به دختر کته است . مدام شماتت می شود این کار را بکن ان را نکن این بد است ان خوب است . دختر کوچولوی دیروز که حالا سینه هایش بزرگ شده ، از این وضعیت احساس خوبی ندارد و برای کوچک نشان دادن ان به دیگران قوز می کند. دختر کته ها نباید بلند بلند بخندند اخر بد است مردم چه بگویند ؟
او حق ندارد در مجلس مختلط و میان پسر ها و مردان فامیل بنشیند ، وگرنه زن های فامیل می گویند که او سبک است و حرف در می اورند. اصولا ضرب المثلی هم وجود دارد با این مضمون " دختر کته شدی که نمی شود تو را دید ؟ " .تصویر تزیینی
اری دختر کته را نمی توان دید ، او اصلا وجود ندارد ، در اتاق دیگر خانه یا در زیر زمین جای اوست . گاهی مردان فامیل از دیدن ناگهانی دختر کته انگشت حیرت به دهان می گزند که نام خدا چقدر کلان شده است.
دختر کته سخن نمی گوید که مباد اوازش را غیر بشنود . روی می گیرد که سیمایش را افتاب نبیند و از این روست که حافظ سال ها قبل گفته است:
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران / بگشای لب که فریاد از مرد و زن براید.
این طور است که در بسیاری از ازدواج ها البته در افغانستان اصولا دیدن روی زوج ها فقط وفقط شب عروسی امکان دارد ، البته برای ما مهاجرهای افغان در ایران و سایر نقاط این محدودیت دیگر برداشته شده ، یعنی خانواده ها امکان صحبت و تبادل ارا را می دهند قبل از ازدواج ، اما خیلی از ازدواج های سنتی در گذشته و بسیاری همین امروز هم بدون دیدن روی دختر انجام می شود ، دختر هر چه پوشیده تر و ناپیداتر گران بها تر.
کسی چه می داند چند هزار عقده فروخورده درون دل این دخترها جای دارد ، چه حرف ها و کلماتی ست که انها می خواهند بگویند و نمی توانند ، ترس از رسوایی ، ترس از غیرت بابا ، رگ گردن برادر،  ترس از اه مادر کدام را می توان به جان خرید .
رمان " ناشاد " اثر تازه ی نویسنده افغان  محمد حسین محمدی قصه یک دختر کته است . مادرش نام او را ناشاد گذاشته است شاید برای این که از او راضی نیست . رمان داستان محدودیتها وکشفیات یک زن جوان از بدن خویش است . دختری که در یک زیر زمین زندگی می کند و حق بیرون امدن از ان را ندارد.
خیلی دوست دارم این رمان را که در کابل منتشر شده بدست اورم ، تا از سرانجام ناشاد اگاه شوم
 . 

1 comment:

  1. واقعا همین طوره هست متاسفانه. هنوز که هنوز هست در بعضی از خانواده ها دختر به محض بزرگ شدن باید خط قرمز بر همه احساسات و شیطنت ها و آرزوهایش بکشد.
    متشکرم آقای فاضلی. منم هم خیلی علاقه مندم که این رمان رو بخوانم.

    ReplyDelete

linkwithin

Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...