تا به حال به این فکر کرده اید که این وانت نیسان های ابی رنگ چقدر در زندگی ما جنوب شهری ها یا پایین شهری ها یا بهتر بگویم ، ما جامعه ی مهاجر یا شاید هم بهتر باشد بگوییم ما ادم هایی با زندگی های پایین تر از متوسط اجتماع ،نقشی دارند اساسی . اگر به جای جرمی کلارکسون مجری معروف تخته گاز بی بی سی بودم حتما می امدم به ایران و راجع به این وسیله خارج العاده برنامه می ساختم .
رنگ خیلی از انها ابی ست و وسیله ای ست که بدرد بارکشی می خورند اما از یک منظر دیگر پشت این وسیله یا کناره ها ویا بغل انها مکانی ست برای نوشتن پیام های اندرزنامه ای ، برای نکوهش مال و منال دنیا ، برای اینکه به یاد مادر بیفتی وقتی می خوانی که رویش نوشته اند " رفیق بی کلک مادر" و یا بابایت را یاد کنی وقتی نوشته اند " یادگار پدر ".
مذهبی ها فریاد انتظار در جمعه ها را برای ناجی موعودشان روی ان بلند می کنند و ادم های خرافاتی می نویسند " بگو ماشالله"و یا ابیاتی که از جدایی ها شکایت می کنند " بشنو از نی چون حکایت می کند" .گاهی هم می شوند بوم نقاشی ، مردم اروزهایشان را روی ان نقاشی می کنند ، چشم سیاه و زیبای یک زن که می تواند تجسمی باشد از یک رویای شیرین ، و یا انتظار برای یک عشق به فرجام نرسیده ، سبزه ها و گل ها و درخت هایی که صاحب ان دوست داشته انرا نقش کند روی وسیله اش ، شاید تجسمی ست از بهشت ،جایی که رفتن به ان ، ارزوی ادم های اینجاست.
راننده های انها اغلب پیر و فرتوتند ، گاهی با اعصاب های فولادی ، گاهی با خلق های مگسی ، در مشهد خیلی از انها می گویند " بچه فریمونوم " . وای به ان روزی که از دهانم بر اید " همشهری از کجای وطن ( افغانستان) هستی ؟ طوری نگاهت می کنند که گویی فحش خواهر و مادر داده ای . بعد با بی میلی تمام می گویند بچه اطراف فریمان هستند .
بگذریم ... مردم وقتی می خواهند جهاز دخترشان را از خانه بیرون کرده و راهی خانه داماد کنند ، چهار پنج و گاهی شش وانت نیسان جلوی درب منزل قطار می کنند داخل هر یکی یک چیز ، یکی کمد سه تیکه ، دیگری دو عدد فرش ، ان یکی یخچال و بعدی ها همین طور دانه دانه می گذارند .
نمی دانم، شاید برای این که زیاد و فاخر به نظر اید ، شاید هم برای نوعی ابرو داری که مثلا مردم بگویند " اوه.. جهاز دختر فلانی را دیدی چندین بار شتر نه نیسان بود . شاید هم ، پاسداشت همان رسم قدیمی است که جهاز را بار شتر ها می کردند.
اما اولین سال زندگی دختر و پسر که در خانه استیجاری تمام شد، باز هم به وانت نیسان نیاز هست برای اینکه بار و بنه ی زندگی را به منزل دیگری بکشی ، اینبار اما در کمال تعجب تمامی ان قافله ی نیسان ها جای می گیرند تنها و تنها در یک وانت نیسان و کسی نمی داند این معادله چطور سر راست می شود: " پنج وانت نیسان در یک وانت نیسان ".
و این بار داشتن یک راننده خوب و با حوصله ضروری ست چرا که او خوب می دانند چه چیزی را کجا قرار دهد و گاهی ان سوی بارت را می گیرد البته اگر به قول خودش " دیکس کمر " نداشته باشد .
مردم با این وسیله شام عروسی شان را انتقال می دهند ، ظروف و تدارکات جشن را این سوو ان سو می برند ، بطور غیرقانونی برای رفتن به تفرج گاه های اطراف شهر، همه جمع می شوند پشت ان و برای مخفی ماندن از چشم پلیس های راهنمایی رانندگی چادرسیاه رویشان می کشند، ایام عزاداری سیاه پوشش می کنند و بلند گوهای نوحه خوانی رویش می گذارند.
این وسیله تنها و تنها برای خدمت در طول زندگی ساخته نشده ، بلکه در انتهای زندگی نیز همچون شوالیه ای می اید تا پیروزمندانه اخرین خدمتش را برای سرورش انجام دهد . مردم اینجا، فوت شده هایشان را با همین وانت ها بسوی جایگاه ابدی شان انتقال می دهند، و هرگاه پیرمرد و یا پیر زنی خواب سوار شدن بر وانت نیسان ببیند اخرین وصیت ها و سفارش هایش را انجام می دهد.
No comments:
Post a Comment