Tuesday, May 21, 2013

من بچه ی گلشهرم

 

من بچه ی گلشهرم 

بچه سی متری یعقوبی

چهار راه حیوانات

بچه ی کال

بچه ی باغ حسن بزی

که دیوارهایش مدتهاست به زمین گرم نشسته است

من بچه ی چهار راه قصابی ام

بچه ی میلان سینما

که از کوچه پس کوچه هایش

بوی سیرابی می اید

بوی اب جدول

که به مشام هیچ گلشهری نمی اید

مگر اینکه مهمان های شهرستانی اش یاد اوری کنند

بوی تریاک سوخته

بوی سپند " نه نه علی اسپندی"

بوی عطر زن های بزک کرده

و دختران چادری که به زمین زل زده اند

و گمگشته شان را روی اسفالت های خیابان هم نمی یابند

من بچه ی گلشهرم

صبح علی الطلوع

به فلکه دوم که پای بگذاری

غم های سرزمین من اغاز می شود

کارگران با جامه های خاک گرفته

ایستاده و نشسته

اینجا گذر است

انتهای دنیا

کارگران در کیسه های خالی برنج

ماکارونی سر کار می برند

تازه اگر کسی پیدا شود که برای یک روز هم شده

انها را بخرد  

من بچه گلشهرم

در کوچه پس کوچه هایش

بوی ابگوشت مرغ می اید

با سبزی تازه

بوی بولانی

بوی قابلی

من بچه گلشهرم

هم محل.....

هادی خر

ممد الاغ

جواد رسوا

قاسم پای لوج

من بچه ی گلشهرم

که کودکانش  نمی دانند

بتهوون کیست

اما می دانند که " اهنگ اشغالی " چیست

انها بزرگ می شوند

عاشق می شوند

بدون اینکه بدانند

بتهوون اشغالی را برای عشقش نواخته است

من بچه ی گلشهرم

که دلشدگان  فریاد عاشقی شان را

بر درودیوارها می کشند

" به یادت m "

" دوستت دارم f  "

" خدایا اگر اشک را نمی افریدی / سرزمین عشق در اتش می سوخت"

من بچه گلشهرم

بچه سی متری یعقوبی

چهار راه حیوانات

بچه ی کال

بچه ی باغ حسن بزی

"من بچه ی گلشهرم " اقتباسی ست از شعر " من بچه ی جوادیه ام " از عمران صلاحی

No comments:

Post a Comment

linkwithin

Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...